۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

عمق اعترافات...



وقتی که امشب در صدا و سیمای میلی، گپ و گفتهای خودمونی آقایان ابطحی و عطریانفر رو پس از اون دادگاه فرمایشی پخش میکردند چند تا نکته قابل توجه بود:
1- زمانی که مجری از ابطحی میپرسه بعد از این توی وبلاگتون چی مینویسید، ابطحی با ناامیدی میگه: اگه به امید خدا آزاد شدم، چیزایی که توی این چند هفته بهشون رسیدم مینویسم، توی این قسمت از صحبتهای ابطحی امید به زندگی و آینده موج میزنه و کاملاٌ اون رفتار خوب بازجوها که متهمین هر لحظه ازش دم میزنن کاملاٌ مشخصه...!!!
2- ابطحی میگه: توی این مدت زندان عقایدم تغیر کرد و من اونا رو روی یکسری ورق نوشتم و به بازجو گفتم، تورو خدا این برگه ها رو به من پس بدید. این یعنی اینکه این آقایون متهم هرچی مینوشتن این دوستان بازجوی مهربونِ ناز و مامانی ازشون میگرفتن و پیش خودشون نگه میداشتن و دیگه به این عناصر فریب خورده پس نمیدادن، حالا توی این شرایط اکازیون و عالی زندان، کسی جرات داشته به چیز دیگه ای فکر کنه که از طرف دوستای بازجو بهشون القا میشده و یا چطوری ابطحی اون نوشته هایی که توی دادگاه از روشون میخونده، توسط خودش نوشته شده بود در صورتیکه برای پس گرفتن نوشته هاش از دوستای بازجوش التماس میکرده که تو رو خدا اونا رو به من پس بدید...!!!
3- یه تیکه از مصاحبه مهاجرانی با بی بی سی فارسی رو نشون میدن که مهاجرانی میگه: این ابطحی و عطریان اون دوستای 30 ساله من نیستند و این حرفا حرفای اونا نیست. عطریانفر در جواب مهاجرانی رو به دوربین میگه: آقای مهاجرانی، دوست عزیز، اگه شما هم در شرایط و موقعیت من بودید حتماٌ مثل من فکر میکردید...!!! این نشون میده که این دوستای بازجوی مهربون اینقدر رفتار خوب و یه رابطه ماورایی مثل شمس و مولانا یا همین دکتر خودمون با مشایی عزیزش با این متهمین برقرار کردن که اگه مهاجرانی با 4000 کیلومتر فاصله هم توی این جغرافیای سیاسی بود، چیزی جز این نمی اندیشید...

۳ نظر:

خانم صورتی گفت...

متاسفم...همین!

ایران من گفت...

مرسی ...مرسی...مرسی...
عالی بود.. بعد از مدتها یه پست صریح از وقایع اخیر نوشتی..گل نوشتی..
تورو خدا این کلمه تایید نظر رو بردار

م.پارسا-4ساله از تهران گفت...

سلام عمو کلوخ
همیشه دلم می خواست لپهای ابطحی رو بکشم.حیف شد آرزوم به باد رفت.