۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

مسافر

امروز صبح توی شرکت سایپا آذین جلسه داشتم، این شرکت حدود کیلومتر 14 جاده مخصوص کرج، بعدش از ابتدای جاده مخصوص تا شرکت حدود 2 کیلومتر فاصله داره که این مسیر به علت خارج از شهر بودن و عمومی نبودن، فاقد هرگونه وسیله نقلیه عمومی و غیر عمومیه، یعنی یا باید خودت ماشین داشت باشی یا پیاده این مسیر 2 کیلومتری رو بری. حالا این مقدمه چینی رو کردم که بگم، زمانی که ساعت 10:30 جلسه تموم شد و از شرکت اومدم بیرون، قدم زنان به سمت جاده مخصوص پیاده روی میکردم تا سوار تاکسی بشم و بیام شرکت.
هنوز 100 متری از شرکت دور نشده بودم که دیدم یه پراید نقره ای حدود 10-8 متر جلوتر از من زد کنار و راننده داره از آیینه منو نگاه میکنه، جلوتر که رفتم از بغل ماشین رد بشم، دیدم یه خانم جوان و خوشگل که پشت فرمون نشسته به من گفت: بفرمایید سوار شید تا سر خیابون میرسونمتون، من که فکم افتاده بود پایین، گفتم: نه مرسی، پیاده میرم، مزاحم شما نمیشم. خانم جوان گفت: تعارف نکنید، بفرمایید. منم با خوشحالی رفتم سوار ماشین شدم. وقتی رسیدیم سر خیابون خانم جوان گفت: من تا چهارراه ایرانخودرو هم میرم، شما هم میاید؟ گفتم: نه مرسی، و با کلی تشکر از ماشین پیاده شدم...
من تا یه چند لحظه مخم هنگ کرده بود و متاسفانه زمان زیادی نداشتیم که باهم صحبت کنیم. اصلاً هم بهش نمیخورد که کارمند یکی از اون شرکتها باشه ( از طرز لباس پوشیدن و آرایشش میگم، نه اینکه زننده باشه، یه شال، یه مانتو کوتاه روشن، یه شلوار جین و یه آرایش)
بیشترین علت تعجب من اینه که چطور یه خانم جوان جرات کرده وسط اون بیابون با خوشرویی از من دعوت و سوار ماشینش کنه درصورتیکه خانمهایی که توی شهر به تنهایی رانندگی میکنن در 9/99% اوقات حتی اگه کنار خیابون پر مسافر هم باشه، کسی رو سوار نمیکنن ولی چطور اون خانم...
البته من خودم همیشه وقتی تنها باشم، مردمُ سوار میکنم و وقتی میخوان پول بدن، میگم دعا کنید یه پرادو بخرم و شما سوار پرادو بشید...!!!
ولی امروز بخاطر کار اون خانم یه دو ساعتی شارژ بودم، خداییش خیلی حال کردم...
دمت گرم، انشاالله یه پرادو بخری و منو سوار کنی...

هیچ نظری موجود نیست: